کمال گرایی عامل نقص ماست
کمال گرایی مشکلی اساسی هست که بیشتر افراد دارند و کوچک و بزرگ، تحصیلکرده و تحصیلنکرده هم ندارد. این مسئله، علتهای زیادی دارد که بیشتر به تربیت ما برمیگردد و باعث میشود پول، وقت و انرژی ما در جاهای غیراصلی خرج شود. تازمانیکه این مشکل را حل نکنیم، باید هزینههای زیادی بپردازیم. عمده هزینهی آن، اهمالکاری یا به عقب انداختن کارهاست. در ابتدای یک روند، هیچوقت کار بهطورکامل انجام نمیشود.
این ویروس، زمانی وارد ذهن ما میشود که در دوران کودکی یا نوجوانی، چه در محیط مدرسه و چه در محیط خانواده، بهشدت مقایسه میشویم. اگر دقت کنید، در دوران کودکی در بین فامیل و آشنایان، همیشه یک بچهی خوبی وجود داشته است که همیشه ما را با او مقایسه میشدهایم. پدر و مادرهای ما، هیچوقت برای پیدا کردن راهحل وقت نگذاشتند و فکر میکردند این مقایسه کردن و ایجاد ترس، در ما انگیزه مینمودهاند و این مقایسه باطل و بیفایده عامل اصلی نهادینه شدن کمال گرایی در ذهن ما بوده است.
یکی از خطرهای کمالگرایی این است که اگر در زندگی و افکار ما زیاد تکرار شود، بهمرور حس غیرمهم بودن و بیخیالی نسبت به اتفاقها و اهدافمان پیدا میکنیم. یعنی هدفی تعیین میکنیم و میدانیم که میتوانیم به آن برسیم؛ چون اگر مغز به مسئلهای فکر کند و در واقع دربارهی آن ذهنیت داشته باشد، به این معناست که آن مسئله قابل عینیت هم هست. هر چیزی قبل از اینکه وجود فیزیکی داشته باشد، در ذهن شخص دیگری شکل گرفته و وجود فیزیکی نداشته است. آنچه در ذهن ما به وجود میآید، قابلیت به عینیت رسیدن دارد؛ ولی کمالگرایی، بهمرور باعث بیخیال شدن ما نسبت به اهداف و ایدههایمان میشود. به اینکه همیشه چیزهای بهتری در زندگی وجود دارد، عادت میکنیم و با خود میگوییم الان وقت عمل نیست؛ زمان بیشتر یاد گرفتن است.
یکی از نشانههای کمالگرایی، میل زیاد به کسب دانش و یادگیری است؛ یعنی کمالگرایی باعث میشود نسبت به اقدام و عمل، اهمالکاری کنیم و برای رسیدن به رضایت شخصی، کتاب بخوانیم، آموزش بیشتری ببینیم و بهدنبال تحصیلات بالاتر باشیم.
این ویژگی در بسیاری از افرادی که دورههای MBA و DBA تدریس میکنند و اتفاقاً مدیران بسیار خوبی هستند و هدفها و ایدههای بسیار خوبی دارند، زیاد دیده میشود. آنها محتواها و مطالبی را که یاد گرفتهاند، اجرا نکردهاند و علت آن را نداشتن اطلاعات و تجربهی کافی برای اجرا در سازمان یا شرکت خود میدانند.
به نظر من، هیچوقت در ابتدای یک روند، کار کاملی انجام نمیشود؛ بلکه رشد و تکامل در طی مسیر رخ میدهد. اگر این موضوع را بپذیریم و کارمان را شروع کنیم، رشد هم اتفاق میافتد. در بسیاری مواقع، ایدهها در طول مسیر تغییر و چرخش پیدا میکند. اگر به بیشتر تحقیقات، اختراعات و اکتشافات جهان دنیا نگاه کنیم، متوجه میشویم که همهی آنها در مسیری اتفاق افتاده که کسی انتظارش را نداشته و از ابتدا قرار نبوده این مسیر طی شود. اینکه بسیاری از شرکتهای موفق یا بسیاری از کشورهای پیشرفتهی دنیا به تحقیقات و فلسفهی شکلگیری تحقیق اعتقاد دارند، به همین دلیل است. چون میدانند در حین آن تحقیق، اتفاقات زیاد دیگری رخ میدهد و در دل آن تحقیق، مسائل دیگری به وجود میآید که نقطهی شروع و تکمیل مسائل دیگر خواهد بود.
کمالطلبی، نوعی بیماری
برای دوری از کمالگرایی، شرط اول این است که بپذیریم کمالگرایی یا ایدهآلگرایی مانند ویروسی در زندگی ماست که هزینه، پول، وقت و انرژی ما را در جاهای غیرضروری هدر میدهد. برای مثال، پولی داریم که میخواهیم برای توسعهی زندگی و بهبود روحیهی خانوادگی هزینه کنیم. کمالگرایی و ایدهآلگرایی باعث میشود آن را در جای نادرستی هزینه کنیم. مثلاً بهجای اینکه آن را صرف سرمایهگذاری آموزشی و خانوادگی کنیم، صرف تغییر دکوراسیون میکنیم؛ چون ایدهآلگرایی این تفکر را به وجود میآورد که شخصیت خانوادگی و رشد خانوادگی ما، نگاه جامعه، دوستان و خانوادهی ما، با آن دکوراسیون شکل میگیرد. این مسئله، بیماری بسیار ترسناکی است که امروز در بسیاری از سازمانها، ادارهها، شروع و ادامهی زندگیها میبینیم.
راهکارهای رهایی از کمالگرایی
- دست از مقایسهی خود با دیگران برداریم.
اولین گام این است که خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم. در هر سنی که باشیم، همیشه نسبت به عدهای جلوتر و نسبت به عدهای دیگر عقبتریم؛ ولی این موضوع اصلاً اهمیتی ندارد. عادت مقایسه شدن با دیگران که از پدر و مادر به ما ارث رسیده و هر مدیری به کارمندانش القا میکند، باعث ایجاد بیماری کمالگرایی میشود. مثلاً مدیری میگوید چرا بازدهی کارمندان من با تمام امکاناتی که در اختیار دارند، بهاندازهی بازدهی شرکت رقیب که امکانات بسیار کمتری دارند، نیست؟ اول باید ببینیم آیا بازدهی آنها واقعاً بیشتر است؟ شاید هزینه، زمان، هدایت و عوامل دیگری صرف میشود که ما نمیبینیم. اگر تمام تمرکز ما بر این مسئله باشد که چرا دیگران بهتر از ما هستند، دیگر وقتی برای خودمان باقی نمیماند و نمیتوانیم رشد کنیم.
لازمهی دوری از کمالگرایی این است که خودمان را فقط با خودمان مقایسه کنیم. آنوقت از یک انسان کمالگرا به یک انسان کمالطلب تبدیل میشویم. طلب یا کسب تکامل و رسیدن به رشد، فلسفهی وجودی بشر و هدف خلقت است و خداوند انسان را برای همین خلق کرده است. پس ما باید به تکاملی برسیم که لازمهی زندگی است؛ اما کمال با این مسئله که چون کامل نیستیم، کاری انجام نمیدهیم، فرق دارد و درواقع، تفاوت کمالطلبی با کمالگرایی است.
- هرگز منتظر آمادگی صددرصدی نباشیم.
ما هیچوقت صددرصد کامل نخواهیم شد. باید به آنچه الان آماده داریم، فکر کنیم. اگر میخواهیم کتابی بنویسیم و چاپ کنیم، وقتی هفتاد درصد آن آماده شد، آن را چاپ کنیم. اگر ساختمانی داریم که میخواهیم آن را بفروشیم، وقتی هفتاد درصد آن ساخته شد، آمادگی خود را برای فروش اعلام کنیم و نگران آن سی درصد باقیمانده نباشیم. به نظر من، اگر پروژهای در دست داریم یا خومان و تیممان حس میکنیم هنوز آمادگی کاملی برای رسیدن به خیلی جاها نداریم، وقتی پیشرفت کار به شصت تا هفتاد درصد رسید، شروع به ارائهی آن کنیم. حتی وقتی فکر میکنیم به مرز آمادگی کامل رسیدهایم، چه در کار و چه در زندگی، با اتفاقات پیشبینینشده و غیرمنتظرهای بروبهرو میشویم که همهی پیشفرضهای ما را به هم میریزد. پس این آمادگی صددرصدی به چه دردی خورده است؟ به نظر من، آمادگی صددرصدی یک توهم کاذب است که هیچوقت حاصل نمیشود. بیشتر افرادی که کامل و در حوزهی کاری خود، قدرتمند و برتر هستند، کارهای ساده و همیشگی خود را هر روز بهبود دادهاند. اینطور نبوده که مسیری را مشخص کنند و با خود بگویند چون نمیتوانیم در این مسیر قرار بگیریم، به سمت آن نمیرویم.
- عملگرا باشیم.
هر نکتهی هرچند کوچکی را که یاد میگیریم، بلافاصله عمل و اقدام کنیم. در همین اقدامها و عمل کردنهاست که اصلاح شکل میگیرد و به سمت کامل بودن حرکت میکنیم. هیچوقت فکر نکنیم در عمل کردن، آن کار بهدلیل کم بودن دانش ما خراب میشود و از بین میرود. هرچه نتیجهی دانش و اطلاعاتی که در زندگی و کسبوکار به دست آوردهایم، بیشتر باشد و در عمل زودتر خودش را به ما نشان بدهد، شانس بیشتری خواهیم داشت. شاید به نتایجی برسیم که در مدت کم نمیتوانستیم به آن پی ببریم. به صرف دانستن و عمل نکردن به آن نمیتوان شخصیت اجتماعی، رشد و نگاه رو به جلویی نسبت به مسائل داشت. نمیشود ژست دانش گرفت؛ ولی به آن عمل نکرد. این مسئله، یکی از آفتهای کمالگرایی است. ژست دانش، روشنفکری و پستهای زیبا در شبکههای اجتماعی، ریشه در ایدهآلهای ما دارد که به هیچکدام عمل نمیکنیم. یک ضربالمثل چینی میگوید: «اگر با دعاهایی که تا الان کردهام، یک قدم برداشته بودم، الان کنار خدا بودم.» اگر به هر نکتهای که یاد میگیریم، عمل کنیم و اقدامات اصلاحی انجام بدهیم، حتماً در مسیر زندگی کامل میشویم.
- به تصمیمهای خود شک کنیم.
دوستی داشتم که قصد ازدواج داشت و میخواست با دختری از خانوادهای مذهبی و در عین حال بهروز و تجملی و اشرافی ازدواج کند و ایدهآلهایی داشت که شاید خیلی از خانوادههای مذهبی آن را نمیپذیرند. این نوعی کمالطلبی و ایدهآلگرایی در زمینهی انتخاب شریک زندگی است. مدتی بعد ازدواج کرد؛ ولی متأسفانه نتوانست زندگی موفق و ایدهآلی داشته باشد؛ چون از هرجا ایدهآلی گرفته بود و آن را در تصمیمهای خود جای داده بود و هیچوقت به آن تصمیمها شک نکرده بود تا بتواند آنها را بررسی و بازبینی کند.
میگویند روزی شخصی خدمت حضرت رسول رسید و گفت: «من به شما و معجزات و آیات الهی که میگویید، شک دارم.» یاران امام برآشفتند و خواستند عکسالعمل نشان ندهند. حضرت رسول مانع شدند و گفتند: «شک این فرد درست است. در این مرحله است که میتواند جستوجو کند و به ایمان برسد.» ایمانی که از این طریق به دست میآید، بسیار قویتر از ایمانی است که بهراحتی به دست آید و باعث تفکرات تعصبی ما نسبت به دین و افکارمان شود.
تعصبِ داشتن تصمیمهای خوب و درست را باید کنار بگذاریم. آیا ایدهآلهایی که در ذهن داریم، واقعاً ایدهآلهای خودمان است یا ایدهآلهای زندگی دیگران؟ زمانی که با ایدهآل دیگران زندگی میکنیم، بعد از مدتی حس میکنیم هزینههای زیادی کردهایم، وقت و انرژی زیادی گذاشتهایم و از نردبانی بالا رفتهایم؛ ولی این نردبان به دیوار اشتباهی تکیه داده شده بوده است.
کلام آخر
فقط سه دقیقه بنشینید و فکر کنید انسان کمالگرایی هستید یا انسان کمالطلب؟ خودتان را با دیگران مقایسه میکنید یا با معیارهای خودتان؟ مثل دوندهای که ممکن است بین ده رقیب خود، نفر اول شده و مدال طلا گرفته باشد؛ اما رکوردش پایینتر از رکورد خودش باشد یا نفر آخر با اینکه آخرین دونده است، رکورد خودش را بهبود داده است. ببینید ایدهآلهایی که در زندگی دارید و نقاطی که نقاط کمال زندگی شماست، معیارهای خودتان است یا اطرافیانتان و به این فکر کنید جایگاهی که در زندگی دارید، بهواسطهی کمالگرایی و ایدهآلگرایی، همان جایی است که همیشه میخواستید و آیا توانسته شما را به آن معیارها و جایگاه واقعی برساند یا نه؟ و در این مسیر، چه چیزهایی را از دست داده یا به دست آوردهاید؟
به یاد داشته باشید که ما باید کمالطلب باشیم، نه کمالگرا.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تکنیکهای هک رشد
مبانی هک رشد
هک رشد بازاریابی
درباره بیزینس کوچینگ چه میدانید؟
چگونه بیزینس کوچ شوم؟
آموزش هک رشد
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی ..با سپاس
سلام و درود از مقالات ارزشمند وکاربردی. سپاس…. با احترام به شما.
اما من معتقدم کمال گرایی میتواند هم مفید باشد هم مضر. جنبه مثبت آن منجر به موفقیت بیشترمی شود . اما کمال گرایی منفی اضطراب و شکست را به همراه دارد.
کمال طلبی. یعنی فشار دایمی که برای حرکت به سمت هدف های غیر قابل دست یابی در درون انسان احساس میشود
کمال طلبی نوعی وسواس هست و زمانی رخ میدهد که شما صاحب الگوهای فکری علیه خود هستید !
کمال طلبی ، مربوط به اهداف غیر قابل دسترسی هست و شخص کمال طلب برای شروع کار اقدام نمی کند .
منهم به این درد گرفتار هستم .
سلام و عرض ادب به نظر من اگر از واژه کامل گرایی به جای کمال گرایی استفاده کنیم بهتر باشد ما نباید کامل گرا باشیم. بلکه کمال گرا باشیم و به سوی کمال برویم. اما از کامل گرا بودن بپرهیزیم