هفت قانون سخت کارآفرینی
افراد زیادی را میبینم که درگیر سفر کارآفرینی خود هستند. آنها از استرس، اضطراب و انواع مختلف فراز و نشیبهای احساسی رنج میبرند. درنتیجه خیلی زود عقب میکشند و میلغزند. کارآفرینی باید سرگرمکننده باشد، قرار بود مسیری به جزیره، جشنهای بیانتها، و حتی مسافرت فضایی باشد. چه اتفاقی افتاد؟ چه چیز اشتباهی رخ داد؟
هر بار که با یک کارآفرین فراموششده روبهرو شدم ، هفت حقیقت سخت را با آنها به اشتراک گذاشتم تا تلاش کنند از وحشت خود خارج شوند. این نصیحتها در ظاهر، انگیزشی نیستند، درواقع این کاملاً دلگیرکننده است و باعث میشود بخواهید به یک کار روزانه برگردید. اما اگر کمی عمیقتر شویم فرمولی برای خوشحالی بیشتر در تجارت خواهیم دید. زمانی که این حقیقتها را انکار میکنید رنج میبرید. زمانی که آنها را در آغوش میکشید، شکوفا میشوید.
حقیقت اول: سخت است و سختتر میشود.
کارآفرینی ساده نیست: شما مشکلات افراد را قبول میکنید. شما مشکلات مشتریان، کارمندان، خانواده و نهایتاً خود را میپذیرید. این پاسخگویی چیزی است که خانواده یا کارمندان شما نمیتوانند یا نمیخواهند آن را بفهمند. (و نباید آنها را مجبور به درک کنید، این سفر شما است نه آنها). گاهی اوقات کارآفرینی بسیار سخت است، حتی ارزش ندارد که بیان کنیم این سختی چقدر است. بهجای اینکه آرزو کنیم روز بدون دردسری داشته باشیم، باید چالشها را در آغوش بکشیم.
حقیقت دوم: هیچکس قرار نیست شما را نجات دهد.
هیچ کارآفرینی قرار نیست شما را به مرحله بعد ببرد، آنها قبلاً کسبوکار خود را ایجاد کردهاند. هیچ مدیری در سطح جهانی وجود ندارد که به گروه شما وارد شود و همه مسائل را حل کند، آنها قبلاً برای گوگل کارکردهاند و برای ترک گوگل به پولهای دیوانه کنندهای نیاز دارند. آنها قطعاً نمیخواهند برای کسی کار کنند که خود نیاز به نجات یافتن دارد. در هر روش، شما در جایگاه راننده هستید و همه منتظر رهبری شما هستند. افراد بزرگ در گروه شما، به این دلیل بزرگ هستند که شما آنها را بزرگ کردهاید، شما به آنها آموزش دادهاید، آنها را توسعه دادهاید و پتانسیل آنها را باور کردهاید، حتی زمانی که اشتباه پشت اشتباه انجام دادهاند. حذف این باور که کسی برای نجات شما بیاید باعث میشود به این باور برسید که کسبوکار، تنها در دستان شما است. کار کردن برای شوالیه سفید را رها کنید و شجاعت خود را نشان دهید و برای شروع چالشها به جلو حرکت کنید.
حقیقت سوم: بهمنظور انجام کاری که دوست دارید، باید کار را برنده شوید.
در اینجا یک مشکل وجود دارد، برای کار کردن باید کار را برنده شوید. باید از مشتری بخواهید پول را انتقال دهد، باید چک امضا کنید یا PIN را وارد کنید. تا زمانی که این اتفاق بیافتد، مهم نیست که ایدههای شما چقدر خوب هستند یا در ارائه ارزشها به مشتری چقدر خوب هستید. هیچ سیستم فروش سادهای وجود ندارد که ایجاد مشتری کند. کمپانیهای بزرگ با برندهای میلیارد دلاری هنوز هم به متخصصان فروش حرفهای نیاز دارند تا از کسبوکار جدید حمایت کنند. هیچ محتوایی، باعث فروش خودکار نمیشود، برند و بستهبندی زیبا نیز این کار را نمیکند و نمایندههای فروش تنها در گروه شما خواهند بود اگر در ابتدا ببینند چقدر میفروشید. میتوان مهارت فروش را یاد گرفت. میتوانید ارائههای درخشانی داشته باشید و در مهارت گوش کردن بهتر شوید و بر روی مهارتهای ارتباطی خود کار کنید. بهتدریج میتوانید الهامبخش گروهی از افراد باشید که به برد کسبوکار کمک میکنند. به سمت فرایند فروش خود را جلو بکشید و هیچگاه پای خود را از روی گاز برندارید.
حقیقت چهارم: چیزهایی که طولانیمدت کار نمیکنند.
هیچ سیستم بیعیبی وجود ندارد، هیچ گلوله جادویی وجود ندارد و هیچ فردی بدون رهبری، بهسختی کار نمیکند.هر سیستمی باید اصلاح شود، هر استراتژی جدیدی، عادی خواهد شد، هر محصول جدیدی، پیشپاافتاده میشود، هر عضوی از گروه به آموزش نیاز دارد و هر دارایی باید توسعه یابد. کسبوکار به تردستی نیاز دارد و هیچ توپی وجود ندارد که در هوا بماند، تنها افرادی که در تردستی خوب هستند، میتوانند این کار را انجام دهند. بهمحض اینکه این انتظار را رها کردید که هر چیزی کار میکند، ناگهان با چالش انجام کارهای پیچیدهتر روبرو خواهید شد. شما ریتم نیاز به توجه را کشف خواهید کرد و قبل از اینکه چیزی کاملاً خراب شود، آن را تعمیر خواهید کرد. انتظار داشته باشید که افراد و چیزها درگذر زمان خراب خواهند شد و شما باید آنها را از نو بسازید.
حقیقت پنجم: شکست خواهید خورد.
علیرغم بهترین تفکرات و برنامهریزیها، اکثر کارهایی که انجام میدهید، موفقیتآمیز نیستند. اکثر افراد، بهترین تبلیغات شمارا نادیده خواهند گرفت. بهترین ارائه فروش شما، توسط بخش زیادی از افراد حاضر در جلسه، رد خواهد شد. راهحل بیعیب شما در زمان خاصی از هم میپاشد. مبارزهای که در آن باید برنده شوید را خواهید باخت. در یک امتیاز پایین خواهید ماند و چیز دیگری به وجود میآید و به شما ضربه خواهد زد. روزهایی هستند که از کار آزاد نمیشوید، بدون توجه به اینکه چقدر تلاش میکنید. برخی از بهترین کارآفرینان دچار شکست در کسبوکار میشوند و درنتیجه ورشکست خواهند شد. حتی وقتی بدترین چیزها اتفاق میافتد، روز بعد خورشید طلوع میکند و فرصت دیگری برای امتحان کردن یک چیز جدید دارید.
حقیقت ششم: منصفانه نیست.
گاهی اوقات افراد به قول خود عمل نمیکنند، برخی معاملات بد پیش میرود و اتفاقهایی میافتد که همه موافقاند اشتباه است. حتی وقتی این اتفاق میافتد، تلخ نشوید. شکایت نکنید که همهچیز غیرمنصفانه است – آن را بپذیرید و به جلو حرکت کنید.
این دیدگاه را داشته باشید که زندگی عموماً منصفانه نیست و این شانس شماست که در قسمت درست این بیعدالتی ایستادهاید.
احتمالاً در کشوری به دنیا آمدهاید که مزایای غیرمنصفانهای به شما داده است، احتمالاً تعطیلات خوبی داشتهاید، احتمالاً تحصیلات خوبی داشتهاید که میلیونها نفر رؤیای آن رادارند. شما احتمالاً سلامتی و زیبایی غیرمنصفانهای دارید، اگر آب و غذای سالم دارید بسیاری از افراد فکر میکنند که نیازهای اساسی زندگی منصفانه توزیع نشدهاند. بهعنوان یک کارآفرین، هیچگاه نباید از بیعدالتی چیزها شکایت کنید و در عوض مشکلات افرادی را حل کنید که خودشان نمیتوانند آنها را حل کنند. سپس خوب خواهید بود. به سمت بیعدالتی حرکت کنید و سپاسگزار باشید که این فرصت رادارید تا بر مجموعه منحصربهفردی از چالشها غلبه کنید.
حقیقت هفتم: شما سزاوار پاداش نیستید.
شما در این کره نیامدهاید تا پاداش بگیرید. شما سزاوار مسافرت رفتن، داشتن یک خانه بزرگ، یا لذت بردن از تعطیلات بیپایان نیستید. شما اینجا هستید تا مشکلات دیگران را حل کنید. قابل پاداشترین کار شما، بودن در خدمت کسانی است که کارهای معنادار و چالشبرانگیز انجام میدهند. ممکن است برای این کارها شناخته نشوید، ممکن است به کس دیگری اعتبار بخشیده شود و یا ممکن است گاهی اوقات افرادی که به آنها کمک میکنید قدردان شما نباشند.
شما قبلاً بلیت انسان بودن را بردهاید. با این واقعیت که شما در این لحظه زندهاید، تحصیلکردهاید، به تکنولوژی، دارو، و اطلاعات دسترسی دارید، قبلاً پاداش خود را دریافت کردهاید. شما از 99.9 درصد دیگر انسانها که قدم به زمین گذاشتهاند، خوشبختتر هستید. اکنون زمان این است که برای کمک به دیگران، بازی A خود را شروع کنید. بهمحض اینکه ایده انجام کسبوکار به ازای دریافت پاداش را رها میکنید، به بهترین شکل ممکن به دیگران کمک میکنید و رضایت زیادی از کار بهدست خواهید آورد. هر چیزی در لیست فرصتها، یک پاداش است. بهعلاوه، بدون حس سزاوار پاداش بودن، شما کسی خواهید بود که به خود پاداش میدهد. برای کمک به دیگران به جلو حرکت کنید و پاداشهایی که انتخاب میکنید را بپذیرید.
بخشی از کتاب عصرجدید کارآفرینی نوشته دنیل پریستلی با ترجمه حسین طاهری
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
بیزینس کوچینگ چیست
کتاب های بیزینس کوچینگ
بیزینس کوچ موفق
مزایای بیزینسکوچینگ چیست؟
تکنیکهای هک رشد
مبانی هک رشد
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
درود وقت بخیر
ممکنه که یکی به من هدیه بدید؟
عالی ، بسیار مفید و کاربردی،
چگونه میتوانم کتاب فوق را داشته باشم؟
آگاهی،توانائی،انتخاب واستمرارباعث رشد میشودواستفاده کردن هزینه فرصت در
سازمان خیلی مهمه وتعادل عقل واحساس
را رعایت کنیم.ودر زندگی هم هدف و هم
مسیر باید درست باشد.
سلام و درود .بیکران سپاس . مقالات پر از محتوای آموزشی و کاربردی. محتوای ارزشمند . ارائه کیفیت و تنوع ، شناخت ، شأن وشخصیت همه در این مقالات قابل رویت ودرک برای انسانها ..دیگاه شما قابل ستایش است. دقیقا همینطوره ، آدمها در این دنیای بیکران هستی باید انسانیت خود را در معرض نمایش وعمل بگذارند . باید مشکلات دیگران راحل کنند . پاداش از طرف خداوند متعال ستودنی ست. کسانی که با افکار خوب و عالی دم سازند ، هرگز تنها وبی مونس نیستند .