دو اصل پایهای استراتژی برند
وقتی میخواهید برندی را در بازار توسعه دهید یا باعث ایجاد افزایش آگاهی مخاطبان شوید، نیاز به اولین و کلیدیترین استراتژی در حوزه برندینگ، یعنی استراتژی جایگاهیابی دارید. آنچه در ادامه میشنوید مصاحبه زنده تلفنی با رادیو اقتصاد است که با موضوع استراتژی برند صورت گرفته است. بهطورکلی میتوان گفت، دو نوع استراتژی در برند سازی وجود دارد:
- استراتژی توسعه ای
- استراتژی احیایی (بازسازی مجدد برند Re-branding)
اما به منظور توسعه یک برند در بازار و ایجاد افزایش آگاهی مخاطبان نسبت به آن برند، نیاز به دو استراتژی کلیدی در حوزه برندسازی می باشد:
استراتژی جایگاه یابی (Positioning):
نظریه جایگاهیابی برند توسط آقایان جک تروت و اَل رایس مطرحشده است، اشاره دارد که افراد به جایگاه یک برند در بازار را توجه میکنند و زمانی که یک شرکت میخواهد برند خود را در بازار توسعه دهد، اولین فعالیتی که باید انجام دهد این است که باید بداند، قرار است در ذهن مخاطبان خود چه جایگاهی داشته باشد؟ و سپس لازم است که یک مفهوم (Concept) متناسب با این جایگاه، طراحی و بر روی آن کار کند. بهطور مثال بعضی از کمپانیهای خودروسازی بر روی مفهوم قدرت کار میکنند و برنامه جایگاه سازی برند آنها نیز پیرامون این کلمه کلیدی است. از طرف دیگر زمانی که یک مفهوم شکل میگیرد، باید بتوان آن را عینی کرد، که برای این منظور باید دومین استراتژی برندینگ را که در زیر به بیان آن پرداختهشده است، مورداستفاده قرار داد.
استراتژی هویت سازی (Brand Identity):
بهمنظور عینی سازی و انتشار مفهومی برند، از استراتژی هویتسازی استفاده میشود. انتشار برند میتواند بر اساس آوا، کلام و تصویر باشد، که این مجموعه به همراه قول، وعده و شخصیتی که از برند طراحی میشود، هویت برند را میسازد.
استراتژیهای جایگاهیابی و هویتسازی کلیدیترین استراتژیهای برندینگ میباشند و این دو همچون دو بال یک پرنده عمل میکنند، بهگونهای که اگر جایگاه سازی خوبی صورت گرفته باشد اما هویت برند به خوبی تعیین و تعریفنشده باشد و بالعکس؛ آنگاه پروژه موفقی وجود نخواهد داشت. در هویت برند دقیقاً باید تمام عناصر و ابزارها درست چیده شده باشد. اولین هویتی که برای یک برند لازم است؛ داشتن یک هویت کلامی یا یک ادبیات و یا یک کپی رایتینگ منحصر به آن برند است. این هویت باید بداند که چگونه میخواهد با مردم حرف بزند؟ چگونه میخواهد با مخاطبان خود رابطه برقرار کند؟، چگونه میخواهد به نیازها، چالشها و خواستههایی که مشتریانش دارند، پاسخ دهد؟
دومین هویتی که برای یک برند لازم است، طراحی هویت بصری برند است. رنگ، عناصری که در لوگو و لوگو تایپ مورداستفاده قرار میگیرد و هر آنچه دارای ساختار گرافیکی است، میتواند به تقویت ذهنی نسبت به برند کمک کند.
شرکتهای زیادی در حوزه طراحی هویت بصری برند بسیار ضعیف عمل میکنند، بهگونهای که در هرجایی با شکلی متفاوت از خود ظاهر میشوند. این شرکتها در نمایشگاه با یک تیپ و در تبلیغ مطبوعات به شکل دیگری ظاهر میشوند، آگهیهای تبلغاتی آنها توالی و تداوم ندارد و همچنین نقش رنگ را بسیار دستکم میگیرند و درنتیجه بهمرور نمیتوانند در ذهن مخاطبان خود تأثیر ویژهای داشته باشند و مخاطبان هیچ تصویر شاخصی از آنها نداشته و همیشه یک تصویر مبهم از آن شرکتها در ذهن آنها وجود دارد چرا که این شرکتها دائم از ابزارهای مختلف استفاده میکنند و درنتیجه نمیتوانند بخشی از حافظه یا خاطره مشتریان خود را درگیر خود کنند و منجر به ایجاد تضاد فکری در ذهن آنها خواهند شد.
برند یک موجود زنده است که اگر بتوان برای آن یک رفتار، ادبیات و تصویر مشخص تعریف کرد، آنگاه میتوان در کسبوکار خود موفق بود.
دیدگاهتان را بنویسید