بازآفرینی در کسب و کار و تجارت
یک کسب و کار موفق فقط یک بار آفریده نمی شود، هر روز بازآفرینی می شود .در ادامه میشنوید مصاحبه رادیویی حسین طاهری با موضوع بازآفرینی در کسب و کار و تجارت که در نود و هشتی هادر رادیو اقتصاد صورت گرفته است.
زمانی که شما تصمیم می گیرید که به یک سفر بروید و برای رفتن به آن سفر برنامه ریزی می کنید و نقشه ی آن سفر را تهیه کرده و یا به وسیله ی تلفن همراه خود با GPS و یا نقشه های آفلاین، سفر خود را آغاز می کنید؛ بسیار حایز همیت است که یک راننده خوب و با دقتی نیز همراه شمادر ماشین باشد تا بتواند شما را سالم و صحیح به مقصد برساند. همچنین همراهان شما نیز در این سفر نقش بسیار مهمی را ایفا خواهند کرد.
اما نکته قابل توجه این است که در این سفر، تنها داشتن نقشه ی درست، ماشین خوب، سوخت و تغذیه کافی و باقی موارد کفایت نمی کند، بلکه افراد باید به منظور سالم رسیدن به مقصد، هر چند ساعت یکبار، یک فرصت استراحت و تجدید قوا به خود بدهند و دقیقا در کسب و کارها نیز باید این مساله را مورد توجه قرار داد.
در دنیای امروز، افراد با شرکت ها، کسب و کارها و تجارت هایی مواجه هستند که فقط در حال رفتن و دویدن می باشند، بدون اینکه بایستند، استراحت کنند، تجدید قوا کنند و بخواهند به این مساله فکر کنند که آیا در مسیر درستی قرار دارند یا نه.
در واقع اگر به کسب و کارهایی که در دنیای امروز وجود دارند، نگاهی انداخته شود، مشاهده می شود که این کسب و کارها دائم در حال اضافه کردن نیروهای انسانی، بدهی ها، مشکلات، آیین نامه های انضباطی، بیانیه ها و طرح ها و ایده هایی می باشند و هیچ گاه به این مساله فکر نکرده اند که آیا این ایده ها و طرح ها به مرور زمان موثر واقع شده اند یا نه.
به عنوان مثال اگر اضافه کاری هایی که در سازمان ها صورت می گیرند، مورد بررسی قرار داده شوند، افراد متوجه خواهند شد که این اضافه کاری ها فاقد بهره وری های لازم می باشند. به این معنی که اگر فردی به مدت دو ساعت بیشتر از بقیه کار می کند، به این علت است که عملکرد و توانایی آن فرد در ساعت های پایانی کار پایین تر است، بنابراین در این مدت دو ساعت اضافه کاری، نهایتا بیست دقیقه تا نیم ساعت از این زمان مفید واقع خواهد شد. اما متاسفانه بسیاری از سازمان ها برای این دو ساعت هزینه می کنند.
از طرف دیگر افراد تصور می کنند که اگر نیروهای بیشتری را در کار خود اضافه نمایند، فروش بیشتری خواهند داشت و در واقع این تصور اشتباه که بازاریابی و فروش مانند تولید می باشند، برای مدیران کسب و کارها وجود دارد. به گونه ای که این افراد تصور می کنند که اگر بخواهند فروش خود را افزایش دهند، باید نیروی بیشتری داشته باشند و اگر بخواهند بازاریابی بهتری داشته باشند، باید هزینه های بیشتری بر سازمان خود تحمیل کنند.
در صورتی که در بیشتر وقت ها، بسیاری چیزها، زمانی که کوتاه تر می شوند، کیفیت بهتری خواهند داشت. به طور مثال کارگردانان، صحنه های خوب را کوتاه تر می کنند تا فیلم های بهتری بسازند. یا موسیقی دان ها سعی می کنند در آلبومی که قصد ارایه آن را دارند، اضافه های ملودی و تک آهنگ ها، را به منظور داشتن آلبوم بهتر، حذف نمایند.
نکته بسیار حایز اهمیت دیگر، در مورد بیانیه های ماموریت است که در اکثر شرکت ها و سازمان های دولتی و یا خصوصی مشاهده می شوند و در واقع این بیانیه ها، واژه هایی روی کاغذ هستند، که هیچ ربطی به دنیای واقعی ندارند و در اکثر اوقات کارمندان از کنار آنها عبور می کنند، بدون اینکه هیچ مطالعه ای در مورد این بیانیه ها داشته باشند.
همچنین در بسیاری از کسب و کارها به منظور برطرف کردن مساله رضایتمندی مشتریان، تلفن های گویایی سیاست گذاری می شوند که در این حالت افراد صدایی را می شنوند که در آن بیان می شود که انجام این فعالیت به منظور ایجاد رفاه برای این افراد صورت گرفته است و همچنین صدای افراد به منظور بهبود روابط با آنها ضبط می شود. اما افراد این مساله را باور ندارند. زیرا آنها برای گرفتن یک خدمت ساده باید حداقل ده دقیقه معطل بمانند.
اما در مورد آیین نامه های انضباطی که در خیلی از سازمان ها مشاهده می شود؛ به عنوان مثال اگر فردی یک روز با یک لباس نامناسب به سرکار آید، از فردا تصمیم گرفته می شود که همه کارمندان دارای لباس فرم سازمانی باشند. اما در حقیقت شرکت ها و سازمان ها نیاز به نوشتن یک آیین نامه انضباطی در حوزه لباس فرم سازمانی ندارند. بلکه این سازمان ها نیاز به این مساله دارند که خیلی محکم و قاطع از آن شخص که با لباس نامناسب در سازمان حضور یافته است، درخواست نمایند که دیگر با این نوع لباس در محیط کاری حضور نیابد.
اما در ادامه به منظور بازآفرینی و بازبینی در تجارت و کسب و کار خود، به بیان کلید هایی در قالب ۷ سوال پرداخته می شود، که اگر افراد این ۷ سوال را هر هفته از خود و سازمان خود بپرسند، در مدت یک سال، تنها در مدت زمان ۵۲ ساعت می توانند سازمان خود را بهبود بخشند.
۱- آیا تا به حال برای شما پیش آمده است که به فعالیتی مشغول باشید، بدون آنکه دلیل انجام آن را بدانید و تنها یک نفر از شما خواسته است که این فعالیت را انجام دهید؟
۲- از طرف دیگر باید توجه کرد که فعالیت هایی که انجام می شود، به حل چه مشکلاتی از افراد کمک خواهد کرد؟، آیا انجام این فعالیت ها، سردرگمی ها و پیچیدگی هایی را که در سازمان شما وجود دارد، حل می کنند؟، آیا به حل سردرگمی هایی که افراد در ارایه خدمات به مشتریان مواجه می شوند، کمک می کند؟ و آیا همه چیز به اندازه کافی شفاف است؟
نکته قابل توجه این است که زمانی که شما به این سوالات می اندیشید، متوجه خواهید شد که شما در حال حل کردن یک مشکل خیالی هستید.
۳- آیا انجام این فعالیت، فایده ای ایجاد می کند؟ و آیا چیزی که شما در سازمان خود می سازید و به مردم ارایه می دهید، حس مفید بودن آن فعالیت را به واسطه ی اشتیاقی که خود در ارایه آن دارید، درک خواهید کرد؟
بنابراین نکته قابل توجه این است که در اکثر اوقات، ایجاد چیزهای جالب بسیار خوب است، اما باید توجه کرد که آیا این چیزهای جالب مفید نیز هستند؟ در واقع می توان گفت که چیزهای جالب تحلیل می روند، اما چیزهای مفید هیچ گاه تحلیل نخواهند رفت. به همین علت افراد محصولی را ایجاد می کنند که از نظر خود و حتی مشتریان، بسیار جالب است. اما هیچ فردی آن را خریداری نمی کند، زیرا این محصول مفید نمی باشد.
۴– آیا انجام این فعالیت ها منجر به ارزش آفرینی می شود؟
در واقع اضافه کردن به هر چیزی و هر کالایی، فعالیت بسیار ساده ای است، اما می توان گفت که افزودن و اضافه کردن ارزش به آن کالا، بسیار سخت و مشکل می باشد.
در بعضی مواقع، چیزهایی که افراد تصور می کنند منجر به افزودن و اضافه کردن ارزش به سازمان آنها می شوند، دقیقا عملکرد بالعکس خواهند داشت.
به طور مثال زمانی که افراد می خواهند یک سیب زمینی سرخ کرده بخورند، تا اندازه ای می توان بر روی آن سس کچاب ریخت که مزه آن از بین نرود. اما اگر بخواهند تمام آن سیب زمینی را با سس کچاب آغشته کنند، کیفیت محصول و ارزش واقعی آن از بین خواهد رفت.
۵- آیا فعالیت هایی که صورت می گیرد، تحول آفرین می باشند و واقعا چیزی را تغییر می دهند؟ و آیا راه ساده تری در انجام این فعالیت ها وجود دارد؟
زیرا برای مشکلات معمولا راه های ساده ای وجود دارد، اما افراد فقط تصور می کنند که برای حل مشکلات خود، به راه حل های سخت و پیچیده ای نیاز دارند.
در واقع افراد باید به بررسی این مساله بپردازند که به جای فعالیتی که در حال انجام آن می باشند، چه فعالیت های دیگری را می توانستند انجام دهند، که با انجام ندادن این فعالیت ها ممکن است اتفاقاتی در سازمان آنها رخ دهد.
۶- آیا فعالیتی که انجام می شود، واقعا دارای ارزش می باشد؟، آیا جلساتی که برگزار می شود، ارزش صرف کردن وقت کاری شش نفر را دارد؟، آیا انجام دادن کاری در شب، به گونه ای که می توان آن را در روز نیز انجام داد، دارای ارزش می باشد؟ و آیا ارزش دارد که برای یک آگهی مقادیر قابل توجهی هزینه کرد، بدون آنکه افراد بخواهند فرآیند کاری خود را داشته باشند؟
بنابراین در اکثر اوقات بهتر است که افراد توقف کنند، استراحت کنند، برای مدت زمان محدودی نسبت به کارهایی که انجام می دهند، بی خیال شوند، که این بهترین اقدام است. حتی اگر تلاش زیادی در این زمینه صرف کرده و یا مسیر سفر را به اشتباه رفته باشند. زیرا
دیدگاهتان را بنویسید