اندیشه های نادرست در برنامه بازاریابی
ما با چه تفکراتی استراتژی های برنامه بازاریابی سازمانمان را طراحی می کنیم؟ چرا در ابتدا همه چیز بر روی کاغذ و تفکر درست است اما در عمل نتایج کامل برعکس می باشد ؟ اندیشه های نادرست بازاریابی عنوان مصاحبه رادیویی حسین طاهری است که در برنامه نود و هشتی ها در رادیو اقتصاد صورت گرفته است . این مصاحبه را در ادامه بشنوید
قبل از آنکه هر نوع فکر و برنامه ای در حوزه بازاریابی مطرح شود، دو تصور غلط در این حوزه وجود خواهد داشت:
۱- خیلی از افراد تصور می کنند، کلماتی همچون بازاریابی و فروش و یا بازاریابی و تبلیغات، که بسیار با هم تکرار شده و در کنار هم دیده می شوند، مشابه یگدیگر بوده و دارای معنا و مفهوم یکسانی می باشند. درحالیکه این تصور کاملا غلط است. زیرا بازاریابی یک روند می باشد، اما فروش یک رویداد و اتفاق نهایی است. گاهی اوقات افراد دارای روش بازاریابی مناسبی می باشند اما این بازاریابی منجر به ایجاد یک فروش خوب و ایده آل نخواهد شد. در صورتی که اگر افراد دارای فروش خوبی باشند، علت اصلی این فروش وجود یک روش مناسب بازاریابی است. از طرف دیگر بازاریابی با تبلیغات نیز فرق می کند. در واقع می توان گفت که تبلیغات، یک زیرمجموعه ویژه از حوزه بازاریابی است.
۲- افراد در جامعه، بازاریابی را با ویزیتوری اشتباه می گیرند.
به طور کلی برای بازاریابی دو تعریف وجود دارد:
– آیا بازاریابی فعالیت هایی را شامل می شود که افراد به منظور یافتن بازار، آنها را انجام می دهند؟
– آیا بازاریابی، طرح ها، برنامه ها و استراتژی هایی است که افراد آنها را انجام می دهند، به این منظور که بازار این افراد را بیابد؟
در واقع تعریف دوم به حوزه بازاریابی نزدیک تر است. زیرا بازاریابی مانند یک خانه می باشد. زمانی که افراد می خواهند آن خانه را بسازند، در ابتدا برای آن یک فوندانسیون محکم پی ریزی می کنند، سپس یک اسکلت خوب، سیم کشی مناسب، کانال کشی خوب و در نهایت رنگ و مبلمان برای آن طراحی و فراهم می شود؛ به این منظور که افراد برای خرید آن اقدام نمایند و باید توجه کرد که بازاریابی نیز دقیقا به همین شکل است و لازم است که افراد از بازاریابی و استراتژی های صحیح آن انتظارات صحیحی داشته باشند.
اما باید توجه کرد که در حوزه بازاریابی اندیشه های نادرست زیادی وجود دارد که در زیر به شرح بعضی از آنها پرداخته شده است.
۱- افراد در اکثر اوقات دارای استراتژی های بازاریابی بسیار خوبی می باشند، اما تصور می کنند که وجود این استراتژی بازاریابی خوب می تواند فضای مناسبی را برای آنها به عنوان یک مجموعه یا سازمان ایجاد کند. در حالیکه مشکل در این است که استراتژی های بازاریابی به همان خوبی که طراحی می شوند، اجرا نمی شوند. به این معنی که افراد خوب فکر می کنند اما بد عمل می کنند.
۲- افراد در حوزه بازاریابی، تفاوتی میان تاکتیک های بازاریابی و استراتژی های آن قائل نمی شوند و بیشتر به تاکتیک ها روی می آورند. مانند بازی شطرنج که افراد می توانند در عرض ۵ دقیقه تاکتیک ها و قوانین این بازی را فرا گیرند اما آنها نمی توانند در مدت ۵ دقیقه یک بازیکن حرفه ای شطرنج شوند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که علارغم اینکه تاکتیک ها بسیار اثربخش هستند، اما تا زمانی که ایده و فکر درستی پشت سر آنها نباشد، افراد به موفقیت دست نخواهند یافت.
۳- اندیشه نادرست دیگری که در حوزه بازاریابی وجود دارد، این است که افراد تصور می کنند که با تقلید از رقبای خود می توانند آنها را حذف کرده و کنار بگذارند. در واقع این افراد سعی بر این دارند که با ارایه تبلیغاتی مشابه رقبای خود اما کمی بهتر و با مقدار بالاتر، بر رقبای خود برتری یافته و آنها را حذف کنند.
۴- باور غلط دیگر افراد در این حوزه، داشتن تفکر تولید محور به جای تفکر بازار محور است. باید توجه کرد که در دنیای امروز، نمی توان گفت که مشتریان یک موجود خارج از سازمانی هستند، بلکه آنها جزیی از سازمان ها می باشند. به این معنی که افراد و مشتریان تمایل دارند که خود را با برند سازمان مورد نظر خود معرفی کرده و نشان دهند. بنابراین به منظور تعریف درستی از نیاز مشتریان خود؛ لازم است قبل از تولید کالا یا محصول، فرآیند بازاریابی آن آغاز شود.
در فرآیند بازاریابی، به جای مورد هدف قرار دادن محصولات و خدمات مشتریان، به طراحی و تولید تجربه های جدید برای آنها پرداخته می شود.
۵- اندیشه نادرست دیگر در حوزه بازاریابی، توجیه گرایی به سمت بازار انبوه است. در واقع افراد همیشه تصور می کنند، که اگر حجم فعالیت های بازاریابی آنها در بازار انبوه بسیار وسیع باشد، به نتایج بهتری در این حوزه دست خواهند یافت. اما نکته قابل توجه این است که دوره بازارهای انبوه به پایان رسیده است و دیگر افراد از تبلیغ محصول خود در سطح وسیع، نتایج مورد نظر و مطلوب خود را کسب نخواهند کرد.
۶- تفکر نادرست دیگر در این حوزه، تفکر قطعی بودن یک برنامه بازاریابی است. به گونه ای که در اکثر اوقات برنامه بازاریابی بسیار خوبی نوشته می شود، اما افراد به اشتباه تصور می کنند که می توانند عین این برنامه را اجرایی کنند و در نتیجه هیچ برنامه جایگزینی برای این برنامه طراحی نمی کنند.
به طور مثال برنامه ای به نام پلن A نوشته می شود و افراد تصور می کنند که می توانند با همین برنامه وارد بازار شوند. اما زمانی که این اتفاق رخ نمی دهد و پیش بینی آنها اشتباه در می آید، به علت عدم طراحی برنامه های جایگزین همچون پلن های B، C و …، این افراد نمی توانند در حوزه بازاریابی به موفقیت دست یابند و ناکام خواهند بود.
۷- افراد فکر می کنند که بازاریابی اغلب متعلق به یک واحد مشخص در سازمان می باشد. در حالیکه این تفکر که باید در یک دپارتمان یا سازمان، تنها یک واحد مشخص با یک کارشناس بازاریابی، فعالیت های مربوط به بازاریابی کل مجموعه را بر عهده بگیرد، یک اندیشه کاملا نادرست در حوزه بازاریابی محسوب می شود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که باید فعالیت های بازاریابی یک سازمان در کل آن سازمان جریان داشته باشد.
۸- یکی دیگر از اندیشه های نادرست بازاریابی، عدم وفاداری بازاریاب ها به آمیخته اصلی بازاریابی یا ۴P (محصول (Product)، قیمت گذاری (Price)، توزیع (Place) و پیش برد (Promotiom)) است که به آن میز بازاریابی نیز گفته می شود. زیرا این آمیخته در بازاریابی، همچون چهار پایه یک میز است که باید برای آن میز هر چهار پایه وجود داشته باشد تا بتوان نام آن را میز گذاشته و از آن استفاده کرد. متاسفانه برای ۴P در حوزه بازاریابی، سندرومی با نام سندروم محصول وجود دارد. به این معنی که افراد آنقدر به محصولات و خدمات خود علاقه دارند که از قیمت گذاری، توزیع و پیش برد صحیح آنها غافل می شوند. مانند والدینی که آنقدر به فرزند خود علاقه دارند که این علاقه به آنها اجازه فکر کردن به تربیت، آموزش و آینده او را نخواهد داد.
۹- توجیه یا توجه نهایی به مصرف کننده ها، یکی دیگر از تصورات اشتباهی است که افراد در حوزه بازاریابی دارند. در واقع افراد فکر می کنند که در بازاریابی باید تنها مصرف کننده ها را مورد توجه قرار داد. در حالیکه در بازار، تولید کننده و مشتری به تنهایی بازار را نمی سازند، بلکه ذی نفعان تاثیرگذار زیاد دیگری همچون شبکه های توزیع، واسطه ها، مدیران فروشگاه ها و شرکاهای غیرانتفاعی در بازار وجود دارند که لازم است از آنها به عنوان عناصر داخل بازار، در برنامه های بازاریابی خود استفاده کرد.
افراد در بسیاری از اوقات، ذی نفعان خود در بازاریابی را نادیده گرفته و تنها مصرف کنندگان را مورد توجه خود قرار می دهند، بنابراین زمانی که محصول آنها وارد بازار می شود، ذی نفعان نیز محصولات آنها را نادیده گرفته و در نتیجه این محصولات جایگاهی در بازار نخواهند داشت.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
قدم اول رقابت در بازار
چرا برندسازی شخصی؟
محصول اصلی کسبوکار
شکستن سد فروش
وبسایت با خاصیت میدان مغناطیسی!
اطلاعات محرمانه در بازاریابی دیجیتال
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مطلبتون بسیار برام جذاب بود لطف کنید در مورد رشد کسب و کار بیشتر مقاله بذارید ممنونم